انتظار
مولای من،
کوچههای شهر بوی غربت گرفته خانههایمان دیگر توان استقامت ندارند
زمینیان به ستوه آمدهاند روزها به بیقراری مبدل شده و زمان،
خواهان ایستادن است.
مولای من،
دنیا رنگ سیاهی گرفته، مولا جان، جواب قلب خستهام را چه بدهم؟
به چه زبانی باید درد دلم را با تو بگوییم؟
میدانم که میآیی و من به امید آمدنت با سکوت،
دست به آسمان خدا بلند میکنم و میگویم :
اللهم عجل لولیک الفرج